رنج تمام سالهای دور از تو را ،خلاصه میکنم در چین و چروکهای صورتم،در موهای سپید شده ام و در قلبی که آنقدر سوخت تا در خاکستر خود سرد شد و مدفون
تمام شبهای بی تو بودن را ،در سیاهی شب پنهان میکنم ،لا به لای تمام ثانیه هایی که میگذشتند و درد نبودنت را ناخن میکشیدند بر وجودم
جای خالیت را جمع میکنم در سینه ام با هر بغضی فواره میزند و می پاشد بر در و دیوارها و همه را بازهم میسابم و پاک میکنم تا چشمانم بازهم سایه محو تورا وقتی راه میروی در خانه دنبال کند .و سایه ی موهایت را که تا شانه هایت ریخته و صدای خنده هایت که طعم خوش زندگیست.
خاموشی دنیایم را و سکوت تمام این سالها را میریزم در شعرهایم تا یادم بماند برای دوباره دیدنت باید زنده بمانم هنوز .....تا گلگون شود از دیدار این رخ زار و زردم .
باتو هستم هنوز .......تا نفس باقیست
شباهنگ
|